ما سالهاست كه در محاصره هستيم !
از آسمان غبارآلود چقدر تشنگي مي بارد
اما ديگر لاله ها تشنه نيستند.
آه! از اين همه عطش و آتش كه بر كام
پنجره ها نشسته است !
و دريغ از پروانه و پرواز كه نگاه زخمي شهر
را پر از خستگي كرده است.


برادرم !
ما هنوز در محاصره هستيم !
و تو چه زيبا حصار تنگ دنيا را شكستي.